کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
سارا جونسارا جون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

عزیز دل مامانی و بابایی

پسر 13 ماهو نیمه ی من

تولد 13 ماهگیت با تاخیر مبارک شیر مرد مامان بالاخره بعد از یه ماه مسافرت و خوشگذرونی خونه ی مامان جون اینا برگشتیم خونمون.از اونجایی که حسابی با خاله فاطمه بازی میکردی تا رسیدیم خون زدی زیر گریه و دلتنگیشو کردی.منم کارم شده بود هی زنگ بزنم به خاله و بگم که برات شعر محبوبتو بخونه تا اروم شب.فسقلی تا صدای خالشو نشنوه اروم نمیشه. تهران حسابی خوش گذشت ولی نمیدونم این آخریا چرا یهو یه هفته ای مریض شدی.سه تا دکتر بردیمت و هرسه تا هم نظرشون این بود که حالت خوبه و از نظر جسمی چیزیت نیست. خیلی بهم ریخته بودم همش حال بدت و میدیدم و گریه های نیمه شبت که همه رو بیدار میکردی. خاله ها و مامان جون هم تا صبح با دایی تابت میدادن تا اروم ...
28 مرداد 1392

پسر یک ساله ی من...تولدت مبارک!

یــــــــــــــــه سلام به بهترین و نازترین پسر دنیا شیرمرد من ببخشید که با تاخیر تولدت رو اینجا برات ثبت کردم.آخه حسابی سرمون شلوغ بود. بالاخره 6 تیر ماه رسید و تولد یکی یدونه ی خونمون شد.  برات تولد گرفتیم و حسابی هم همه خوششون اومده بود.تم تولدت انگری بود و کیکت هم کله ی یکی از جوجه های انگری.(عکس همه رو برات میزارم  پسمل طلا).     قربونت برم که یه سال از با تو بودن گذشت.اینقدر زود این روزا میگذره که انگار همین دیروز بود که تو به دنیا اومدی.با اون صدای گریه ی که وقتی صداتو شنیدم زدم زیر گریه و اشک شوق از چشمام اومد.الهی من فدات شم که با اومدنت دنیای قشنگتری برای من و بابا ساختی.به همین زود...
12 تير 1392

شمارش معکوس برای تولد پسری

سلام دوردونه ی مامان و بابا مامان اومده با یه عالمه خبر و شیرینکاریات فدات شم. الان که برات می نویسم تقربا 11 ما و نیمه  هستی.تقریبا یعنی دو روز دیگه میشی 11 ماهو نیمه.برای خودت حسابی بزرگ شدی و مرد.شیطونیات هم که روز به روز بیشتر میشه.دندون بالاییات هم خدارو شکر در اومد.الان 4 تا مروارید خوشگل تو دهنت داری که وقتی می خندی دلم می خواد قورتت بدم خرگوشکم.از مبل و تخت و میز تلوزیون بالا میری و مدام به پریز برق می خوای دست بزنی.منم که آماده باش زودی میام و بغلت می کنم.قاشقت رو میگیری دستت و خوردن و تمرین میکنی.غذا رو تا بخوای برسونی به دهنت همش خالی میکنی ولی همینکه قاشقو میاری بالا و میبری دهنت یه دنیا شیرینه. فقط کافی...
20 خرداد 1392

کیان و مامان

سلام شیر مرد من   اندر احوالاتمون بگم برات که: اینقدر شیطون شدی که نگو.یه چیز میگم یه چیز میشنوی.حسابی بلا شدی.از در و دیوار خونه بالا میری.منم همش باید دنبالت هی اینور و اونور بیام مبادا از جایی بیوفتی یا خدا نکرده سرت جایی بخوره... به لطف تو و این وول خوردنات منم یه ورزشی میکنم عزیزم. خدارو شکر غذا خوب میخوری.بابا میگه مثل من شکمویی!!عاشق طالبی و هندونه هستی.توت هم میخوری ولی من بهت نمیدم زیاد. چون زیر یکسال ممکنه حساسیت بیاره برات.ولی تا دلت بخواد بستنی دوست داری.فقط کافیه مامان یکم از بستنیت بخوره..داد و بیدادی راه میندازی که حد نداره قربونت برم. تولدت کم کم داره نزدیک میشه.نمیدونی چقدر خوشحالم.ا...
25 ارديبهشت 1392