کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
سارا جونسارا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

عزیز دل مامانی و بابایی

مامانی برگشت!

1390/11/24 16:47
نویسنده : مامان فرزانه
306 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم

شاید از مامانی دلخور باشی که چرا یه مدته وبلاگت رو به امون خدا گذاشته و رفته!که تو منتظری مامانی هرروز برات بنویسه که چطور داری توی وجودش بزرگ می شی و من مادرتر!عزیزم مامانی برگشت اما با یه دل شکسته و چشمایی که هرروز به یاد پدرم خیس میشن!

کوچولوی عسلی مامان و بابا،مامان نبود واسه اینکه بابا بزرگت فوت کرد!مامانت پدرش و از دست داد بی اونکه حتی برای بار آخر دیده باشتش.نمی دونی چقدر دلم خونه ! آرزو می کنم ای کاش یکی میزد توی گوشم و می گفت همه ی این اتفاقا یه کابوسه!که من باز بخندم و توی وبلاگت از غصه ام ننویسم. همه کس مامان ، 4 آذر 90 پدر بزرگت رفت پیش خدا،بی اونکه روی ماهتو ببینه،و این حسرت توی دلم موند که بعد به دنیا اومدنت بابام پیشونیمو ببوسه!

 

یادگاری: داری یواش یواش بزرگ میشی دلبرم.دارم کم کم حس می کنم بزرگ شدنت رو.الان دیگه تقریبا توی ماه سوم هستیم.سونو و ازمایشات اولیه رو انجام دادم.خدا رو شکر مسئله ای ندارم و تو هم خدارو شکر داری تخته گاز بزرگ میشی کوچولوی من.

یادگاری:اصلا ویار ندارم.نه حالت تهوعی نه اذیت شدن از بویی!خدا رو شکر،دردونه ام اصلا مامانشو اذیت نکرده تا الان.الهی فدات شم که اینقدر ناز و کوچولویی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امير محمد
10 اسفند 90 13:58
سلام
خيلي دلم گرفت وقتي مطلبتون رو خوندم ، هيچ كس پدر و مادر نمي شه ، روح پدرتون شاد وخداوند مادرتون رو سالم وسرحال نگه داره .

ممنونم مامان امیر محمد جان.
خدا خانوادتو و پسره نازتو برات نگه داره ان شاالله.